معنی چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت , خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) , رسان، ناودان, معنی چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت پ خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) پ رسان، ناودان, معنی ]اc/اdاj /cmاcd، cmb tcud، fzcd/sتاjl bاc، smoت , omcاl bijbi، (yvا) omcjbi، ]cjbi، (bc [ku) , csاj، jاmbاj, معنی اصطلاح چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت , خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) , رسان، ناودان, معادل چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت , خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) , رسان، ناودان, چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت , خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) , رسان، ناودان چی میشه؟, چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت , خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) , رسان، ناودان یعنی چی؟, چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت , خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) , رسان، ناودان synonym, چارپایان پرواری، رود فرعی، بطریپستانک دار، سوخت , خوراک دهنده، (غذا) خورنده، چرنده، (در جمع) , رسان، ناودان definition,